موفقیت با دستان خالی

گروه های زیادی هستند، بویژه از جوانان و نوجوانان جویای کار که دلیل بیکاری خود را نداشتن سرمایه اولیه و نیز ابزارهای لازم می دانند و این نکته را نادیده می گیرند که ابزار و سرمایه، توانایی و قابلیت های گسترده خود را به کسانی آشکار می کند که مهارت و توانایی استفاده از آنها را داشته باشند وگرنه داشتن گران قیمت ترین اتومبیل هم برای کسی که رانندگی بلد نیست نمی تواند آنرا یک کیلومتر هم جابجا کند.

پرنده ای که پرواز را می داند، حتی اگر بالش زخمی باشد باز می تواند با اولین نسیم، بال گشوده به پرواز درآید، برعکس پرنده ای سالم و دارای زیباترین بال ها که از پرواز می ترسد، لحظه ای نمی تواند از زمین کنده شود. برای دیدن این پرنده های خوش بال اما عاجز، کافیست به باغ پرندگان شهرمان سری بزنیم.

مدیران شرکت های معتبر، وقتی می خواهند برای پست های مهم و حساس افرادی را استخدام کنند، به عناوین مختلف تمایل دارند توانایی و استعداد ذاتی افراد را بسنجند. این مدیران شعار مشهوری دارند با این مضمون که وقتی کسی بتواند با دست های خالی ماهی شکار کند، با قلاب ماهیگیری نهنگ شکار می کند، افراد توانمند که زمانی طولانی نزد اساتید شاگردی کرده اند، همیشه برگ برنده خود را در بدترین شرایط رو می کنند. در حقیقت این همان موقعیتی است که بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی و مدرک دارها کاری از دستشان برنمی آید، پس بی دلیل نیست که ما در شماره های قبلی خلاقیت، سخت مخالفت خود را با مدرک گرایی و گسترش مراکز باصطلاح آموزش عالی که تنها وظیفه شان را صدور انبوه مدرک تحصیلی کرده اند، اعلام کرده ایم و ما باور داریم که کسب مهارت در هر زمینه ای باید اولویت داشته باشد و حتی به خودمان جرأت می دهیم و می گوییم که آقا یا خانم دانشجو، اگر واقعا هدفتان گرفتن مدرک نیست، همین الان محیط دانشگاه را ترک کنید، چون مراکز آموزش عالی کنونی متاسفانه به شما مهارتی برای شروع کار نشان نمی دهند، کارکردن در یک کارگاه یا فروشگاه یا … به شما اعتماد به نفس کافی پس از مدتی خواهد داد که می توان با دستان خالی کار کرد و سرمایه اندوخت و موفق بود.  نیاز جدی همه ما در روزگار اخیر تأمل و بازاندیشی همگانی، بویژه جوانان در احوال خویش برای عبور از قالب های زنگ زده ای است که این باور را پرورانده، که رسیدن به در دانشگاه یعنی اتمام تمام مشکلات.

چشم ها را باید شست و نگاهی دیگر کرد. واقعیت ها گونه ای دیگر حکایت می کنند.

سعید منصورافشار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.