آفت ساده انگاری

آفت ساده انگاری

ساده انگاشتن بسیاری از مسائل پیچیده درد بزرگ جامعه ما و سد بلندی در راه بروز خلاقیت هاست. بسیاری از ما به دلایل مختلف هنوز نمی دانیم که با مسائل پیچیده یا مواردی که نیاز به تامل و تفکر و مطالعات ذیربط دارد، چگونه برخورد کنیم، شاید این مسأله ریشه در سیستم مندرس و کهنه آموزش و پرورش یا حتی آموزه های سنتی دانشگاهی مان باشد که تا مجبور نباشیم حتی   نمی توانیم چیزی را  که می دانیم با جزئیات توضیح دهیم، یعنی از پس اش بر نمی آییم. مثالی که در این رابطه خالی از لطف نیست، سال ها قبل دو روانشناس از مردم سوال می کردند که زیپ چگونه عمل می کند، گرچه در اول سوال ساده ای به نظر می آید و همه تصور می کنند می توانند پاسخ سریع و ساده بدهند، اما بیشتر مردم نتوانستند به این سوال پاسخ با جزئیات بدهند یعنی بگویند یک زیپ از دو ردیف با تعداد زیادی دندانه تشکیل شده که هر کدام یک قلاب و یک حفره دارد، وقتی زیپ را می کشیم هر قلاب یک ردیف در حفره ردیف دیگر چفت می شود و برای اینکه این عمل به صورت مفید صورت گیرد بایستی همه دندانه ها یک شکل و یک اندازه باشند و روی یک ردیف قرار داشته باشند، بنابراین بهم دیگر وابسته هستند.

در مورد نحوه روشن شدن لامپ یا تلویزیون یا عملکرد یخچال فریزر هم اگر سوال کنیم همین ساده انگاری و توجه نکردن به جزئیات به چشم خواهد خورد، یعنی مردم قادر نیستند که فکر کنند اینکه دوشاخه برق را به پریز روی دیوار اتصال می دهد، چه اتفاقات پیچیده ای پشت این قضیه است و شبکه های انتقال نیرو، ترانسفورماتورهای کاهنده یا افزاینده، دکل های برق، نیروگاه ها و چگونگی کارکردشان و حتی عوارض زیانبخش زیست محیطی شان چه عملکردی دارد و از چگونگی تامین برق حتی کمترین اطلاعی ندارند، ایضا آب و انرژی و الی آخر، این ها باعث رشد ساده انگاری و ساده نگری در بسیاری مباحث علمی، اجتماعی و حتی اخلاقی شده است. ریشه یابی این مسأله بسیار مهم است، می شود اینگونه تصور کرد که اگر واقعا با تغییرات اساسی در چگونگی آموزش به نوآموزان و از سنین کودکی بدهیم و با بهره گیری از تجارب کشورهای پیشرفته در امر آموزش مانند فنلاند یا سنگاپور و .. فرصت های جدیدی را برای دانش آموزان و دانشجویان خود پدید آوریم، مطمئن باشیم که آنها به بهترین شکل نتایج مثبت و توانایی های خود را عرضه خواهند کرد، فرصت دادن به آنها برای رشد فردی و اجتماعی با چاشنی پرسشگری معجزه خواهد کرد و شاید مهمترین بخش این معجزات گریز از ساده نگری و ساده انگاری باشد و بدنبالش موفقیت. یعنی توانایی خلق موقعیتی که در آن افراد بتوانند انتخاب های خودشان را داشته باشند و در کلام آن ها عطر جانبخش عشق و امید و حرکت متصاعد گردد و خوشبینی و آرمانهایشان را به اشتراک بگذارند.

در مورد علاج درد ساده انگاری می شود به چند مورد اشاره کرد، اول باید در یافته ها و دانسته های خود تردید کرد و خود را وقف آموزش های جدید و شیوه تجربی یادگیری نمود، درکلاس های درس روی پژوهش های جدید یا مطالعه موردی یا یک چارچوب نظری کار کرد و در نهایت مطالب آموخته شده را به شیوه های مختلف بکار گرفت، برای این کار می شود تعدادی     طرح های آزمایشگاهی برای واقعیت مجازی از ساخت آرمان ها و اتفاقاتی که قرار است در آینده روی دهد، بصورت مجازی و بصورت برنامه در ماشین های هوشمند پیاده نمود و برای آموختن طراحی های جدید سازمانی از شرکت های استارت آپ آموخت درباره شکل دهی و آگاهی از فرهنگ ها به موزه های شهر سرکشی کرد و برای یادگرفتن کار تیمی مثلا به تماشای کنسرواتوار موسیقی کلاسیک نشست.

جوانان اگر می خواهند یک کارآفرین یا یک مدیر یا یک رهبر موفق باشند باید خارج از چارچوب آموزه های سنتی و قبلی، خارج از صنعت تجارت رایج و خارج از فریم تعریف شده تحصیلی خود تحقیق و بررسی و آموزش در پیش گیرند و بطور کلی و بصورتی غیرمتعارف دنبال یادگیری از مراکز غیرمنتظره باشند، تنوع و تفاوت در آموزه های یک منبع ارزشمند برای همه ماست ، بیاد داشته باشیم که همیشه کار بیشتری برای انجام دادن وجود دارد.

دوری از ساده نگری و ساده انگاری باید تلاش ها، چشم گشا، توانمندساز و تحول گرا باشند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.